رویای آشفته به قلم سمیه هرمزی
پارت سی و نهم
زمان ارسال : ۱۱۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 12 دقیقه
شروین کمی می ایستد تا همزمان با نوا داخل نرود حتی خوش ندارد کسی ان دو را بهم بچسباند.نوا که بود دیگر!بیچاره ای تنها که با حقوقش روزگار مسخره ای می گذراند و این آدم چرا باید عاشق او می شد.فقط می داند زمزمه ی عاشقی اش داشت در بیمارستان می پیچید و او دل نوا را با یک رابطهی ساده بی هیچ احساسی خوشحال کرد و دهانش را بست.اولین بار که خانه و زندگی اش را دید واقعا از روی ترحم ادامه داد.از پس اند
صدف
30عالیی